علیرضا دلیری

دیدی گذرا بر میدان جنگ بین مسلمانان و دشمنانشان در هر لباسی باشند روشن می‌سازد ادامه‌ی این جنگ بی‌معناست، چرا که نیروهای دشمنان از هر لحاظ هزارها برابر بر نیروهای اسلامی برتری دارند.
در میدان سیاست: در جهان اسلام هیچ مرکز سیاسیی از استقلال و آزادی برخوردار نیست. و دشمن مهار سیاست‌های جهان اسلام را بطور کامل در دست دارد. و آنها را حسب مصالح خود به‌حرکت در می‌آورد. هرچند این سیاستها با مصلحت امت یا کشورهای اسلامی در تضاد باشد. و این یعنی پیروزی کامل در صحنه سیاسی! و آنچه در غزه روی می‌دهد شاهدی است گویا بر این ادعا.
در میدان اقتصاد: با وجودی که جهان اسلام دو سوم ثروتهای طبیعی دنیا را در اختیار دارد متأسفانه در صحنه‌ی اقتصادی جهان هیچ دوری را بازی نمی‌کند! چون هیچ کشور اسلامی از استقلال اقتصادی برخوردار نبوده همه ثروت‌های جهان اسلام در دست دشمن قرار دارد و هر آن‌طوری که بخواهد آنرا به‌سوی اهداف خود سوق می‌دهد! اگر همه دولت‌های جهان اسلام و مجرای سیاست آن، و کنترل کامل اقتصادی و جریان ثروت آن بدست دشمن است پس جنگی نباید وجود می‌داشت.
چه شده دشمن با وجود نصب حکومتی بدلخواه خود در عراق و افغانستان بطور مثال ـ و می‌توان گفت سایر کشورهای منطقه ـ و با و جود حضور فیزیکی در منطقه و کنترل جمیع پتانسیل‌های نیرو و قدرت، و سیطره کامل بر ثروت نه آنکه فتیله آتش سوزان جنگ خود را خاموش نکرده بلکه هر روز آنرا دو چندان شعله ورتر می‌سازد، و قرار است به افغانستان ویرانی که شاید تا کنون دو آجر روی هم در آن یافت نمی‌شود دهها هزار نیروی جنگی دیگر اعزام دارد؟! بدون شک این بدین دلیل است که دشمن ما بسیار زیرکتر از بسیاری از مسلمانان ماست! بسیاری از ما در تلاشیم بگونه‌ای در نبرد نابرابرانه‌ی دشمن نقشی ایفا کنیم شاید روزی شانسی به‌دستمان افتد و کفه ترازو به‌گونه‌ای توازن یابد. دشمن با وجود همه این پیروزیهای چشمگیرش بخوبی درک می‌کند در نبرد واقعی هنوز چندان موفقیتی بدست نیاورده است. پس این نبرد واقعی چیست و میدانش کجاست؟! دشمن در طول سالهای متمادی اشغالگریش توانسته افراد مسلمان و جامعه‌های اسلامی را بکلی از محتوای اسلامی خالی سازد، مثلا توانسته از کشورهایی چون تونس، مراکش، و الجزائر کشورهایی تماما صهیونی‌تبار بدور از همه آثار اسلامگرایی بسازد، ولی بناگاه در یک انفجار می‌بیند هنوز قالب مسلمان پر از اسلام است! با یک اشاره همه الجزائر ندای اسلام بر آورده خواستار آن می‌شود. یا حادثه هولناکی چون غزه همه کشورهایی را که سالها استعمار توانسته از اسلام و مظاهر و عادات و تقالید اسلامی دور سازد به خیابان بریزد تا هماهنگ و همزبان با تمام جهان نغمه توحید سر دهند! دشمن بخوبی دریافته قالب فرد مسلمان هنوز توان بارور شدن به اسلام را دارد. و بخوبی درک کرده تا زمانی قالب مسلمان توان برداشت اسلام را دارد پیروزی در زمینه های اقتصادی، سیاسی، نظامی و علمی فرهنگی نمی‌تواند نهایت جنگ باشد. پس میدان اصلی نبردی که امروزه دشمن روی آن تکیه دارد قالب و اساس و ریشه و شخصیت خفته فرد مسلمان است.
دشمن فرد مسلمان را چون لیوانی تصور می‌کرد و می‌خواست اسلام آنرا بیرون ریزد و با چیزی دیگر آنرا پر کند ولی امروز دریافته در این میدان پیروزی شایانی کسب نکرده، و اکنون در تلاش است این لیوان را بگونه ای سوراخ کند و یا بشکند تا هرگز نتواند اسلام را در خود گیرد. از اینرو میدانی که مسلمانان امرز باید در فکر باز سازی آن باشند همان کیان و قالب فرد مسلمان است.
دشمن این‌را بخوبی درک کرده و می‌داند پیروزی در تمدن و لشکرکشی به تنهایی کفایت نمی‌کند تا وقتی این هیولای خطرناک اسلام هنوز وجود دارد. او به‌خوبی می‌داند فرد مسلمان امروزه قادر نیست اسلامش را بدرستی به اجرا درآورد. ولی با این وجود از اینکه این هیولای خفته بناگاه در شخصیت فرد مسلمان بیدار شود در هراس است. بخصوص با چشمان خود شاهد نیروهایی بیدارگرا در جهان اسلام است که تلاش دارند مسلمان را از خواب گران غفلت بیدار سازند. میدان نبرد واقعی امروز همان شخصیت و کیان و قالب اسلامی فرد مسلمان است. آن چیزی که قرآن کریم دور آنرا با خط قرمز علامت کشیده: «...لاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ...» ـ... و مشرکان، پیوسته با شما مى‏جنگند، تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند ... ـ. اگر دشمن توانست در این زمینه پیروزی ای بدست آورد با خیال راحت می‌تواند همه میدانهای پیروزی دیگر را جشن بگیرد. ولی اگر نیروهای بیدارگر اسلامی که چون روزنه های امید بسیار کوچکی در شب تاریک جهان هستند بتوانند پتانسیل خفته اسلام را در کیان بهم ریخته مسلمانان بیدار سازند بدون شک بر گرداندن شکست‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی کار چندان مشکلی نخواهد بود! و در حقیقت این است جهاد اکبر..........